درد دل های فکر! |
|
نوشته شده در تاریخ جمعه 91/7/28 توسط مغشوش نگار
| نظر
کاش آمدن شعر دلیلی جز بودن تو داشت نبودنت شعرم را به نابودی کشید. * بس است دیگر اینقدر به اسم عشق، نفرت پراکنی نکنید! * امشب از "عشق" های "بی قید و شرط" ی که در "سکوت" مظلومانه خود "چتر" رازآلود "خاطره ها" را بر سر "زنی" باز می کنند دلم گرفت. از تمام کلماتی که با تو برایم معنی پیدا کرده بودند دلم گرفت. نه فقط برای من، که برای دیگری نیز مایه الهام و دلخوشیند. اینگونه نمی خواهم. تو و کلماتت را در انحصار خود می خواهم! * کاش حنجره تمام آدمها برای من بود تا صدایم را به گوش تو می رساندم. اما چه فایده گوش های تو زیادی سنگین است! نوشته شده در تاریخ دوشنبه 91/7/17 توسط مغشوش نگار
| نظر
غریبه نیستی برایم خودم را در تو می بینم نه فراتر از دیدن خودم را در تو حس می کنم. آنقدر نگاهت کرده ام که گویی تفاوتی بین ما نیست. نگاه های حسرت بار من تمام فاصله ها را پر کرده است. باور کن! وقتی نگاهت می کنم به طرز عجیب و زیبایی آشنایی برایم. کمی حرف دل! در عجبم! تعریفتان از برنامه چیست؟! انتخاب الهه ناز [عناوین آرشیوشده] |