درد دل های فکر! |
|
نوشته شده در تاریخ شنبه 90/11/1 توسط مغشوش نگار
| نظر
روز اول بهمنه..... همیشه تو بهمن دلم برف می خواد شاید برای "ب" اول هر دو کلمه باشه! ب مثل ...........تکرارت شده یار و سیریش(!) فکر و روانم..... شاید دارم نقشم رو خوب بازی می کنم ولی این نمایشنامه رو دوست دارم... زندگی و اطرافیان که فعلا مدام و مداوم دارن فیلمنامه برام می نویسن و فوق العاده حرفه ای بازی می کنن........ و بازیم می دن.........بازی ای که هیچ علاقه ای ندارم. اما خب... میون این همه کارگردان و بازیگر منم استعدادم شکفته شده..... بزار نمایشی رو بازی و کارگردانی کنم که حداقل خودم دوستش دارم ......... از همه مهمتر، می دونم از کجا اومده و به کجا داره میره و من کجای این بازیم.......... نه اینکه ندونم اصلا من کجای این زندگی بی سر و ته وایستادم......... به قول شبنم؛ زندگی آبگوشتی.........
@ چی می خواستم بنویسم، چی شد!!؟ از بهمن می خواستم بنویسم! تقصیر تو بود ب! کمی حرف دل! در عجبم! تعریفتان از برنامه چیست؟! انتخاب الهه ناز [عناوین آرشیوشده] |