سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درد دل های فکر!
 
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 90/10/19 توسط مغشوش نگار | نظر


  چند باری به ذهنم رسیده در مورد این موضوعی که می بینید بنویسم ولی هر بار به تعویق انداختم تا اینکه "سرافراز باشی میهن من"  در   این فید   بحثی رو مطرح کردند در مورد این جمله از خانم فاطمه سلام الله علیها که بهترین چیز برای یک زن این است که  «نه بیگانگان او را ببیند و نه او بیگانگان را ببیند».  خواستم در همون فید نظرم رو بگم که دیدم ای بابا...چقدر طولانی شد. گفتم در وبلاگم در موردش بنویسم.



شاید در بعضی جاها و بعضی مکانها حضور خانمها ضروری و مفید باشه و بخصوص خانمهایی که تخصص دارند و می خواهند ازش استفاده کنند(که از نظر من اگه خانمی بدون تخصص بره بیرون اصلا نره

بهتره....و خانمهایی که واقعا محتاجند و نان آوره خانه که خدا نجاتشون بده....غیر این دو مورد ضرورتی برای بیرون رفتن خانمها از خانه نمی بینم ..این نظر منه )

ولی میخوام بگم غیر از بحث کردن و دفاع کردن از حضور خانمها در جامعه و موضع گرفتن، بهتره کلا ً به یه همچین روایاتی در مورد زن بیشتر بها داده بشه و به حالت تهاجمی باهاش برخورد نشه

(منظورم دوستان در این بحث نیست. خیلی هم منطقی بحث فرمودید). حرفم اینه!

الان وضع طوری شده که انگار تو خونه نشستن برای خانمها عاره...در صورتی که زن ارباب و فرمانروای خونس...تو خونش نباشه کجا

باشه؟! چرا طوری برخورد میشه که انگار خانمی که سرکار نمیره طاعون داره. مثلا وقتی یه خانمی میگه؛ من سرکار نمیرم و خونه ام  فوری با؛

وااااااااااااای....دلت نمیگیره؟ حوصلت سر نمیره؟؟ چیکار می کنی؟

و از این قبیل صداها و حرفها مواجه میشه!

شاید دوستان از این موردها ندیده باشند ولی هست...زیاد هم هست. زیاد هستن دخترها و خانمهایی که برای اینکه همرنگ جماعت باشند و خونه نشین به حساب نیان میزنن بیرون. انگار بیرون چه خبره؟ چی پخش کردن؟

هیچی به خدا...

بعضی موقعا که برای تواناییها و مهارت های دست و پا شکسته ای که دارم و دنبال محیط مناسب و کار میگشتم و پیگیر بودم

 وقتی می دیدم که اونجایی که من میخوام پیدا نمیشه و کمی ناراحت میشدم،یه عزیزی که خیلی هم با حضور به موقع و ضروری خانمها در جامعه موافقه

 میگفت:

چرا ناراحت میشی؟ بده لعاب نگاه نامحرم روی صورت پاک و معصومت نمی شینه؟ چرا می خوای وقتی ضرورتی نیست و محتاج نیستی بری بیرون؟!


امیدوارم خانمها و بخصوص خانمهای شاغلی که این مطلب رو میخونند ناراحت نشوند و متوجه بشوند که من چی گفتم. منظور من از این مطلب فقط و فقط  درد دل و شاید هشداری بود برای دختران و خانمهای شوهر دار و بچه داری که خانه نشستن را عیب بزرگی می دانند و فقط برای اینکه از قافله مدرنیته(!!!) عقب نمانند بدون اینکه مهارت و تخصصی داشته باشند و یا حضورشان خیلی ضروری باشد از خانه بیرون می زنند و فکر می کنند؛

وای که چقدر فعال شدم!

اما کاش بیشتر به فکر آباد کردن و فعال کردن خانه و فرزندانشان باشند!


و در آخر؛ امام علی علیه السلام فرمودند که در خاتمه تورات پنج جمله است که دوست دارم هر بامداد آن را مطالعه کنم که یکی از آن جمله ها این است:


 زنی که بدون ضرورت و نیاز از خانه بیرون رود با کنیز برابر است .




نوشته شده در تاریخ دوشنبه 90/10/12 توسط مغشوش نگار | نظر

 ای آن که گره های ناگواراییها به وسیله او بازمی گردد ،
و ای آن که تندی سختیها به او شکسته می شود ،
و ای آن که رهایی یافتن از گرفتاریها و رفتن به سوی آسایش فراخی ، از او درخواست می گردد
 کارهای دشوار به قدرت و توانایی تو آسان شده ،
و به لطف و توفیق ( از جانب ) تو اسباب ( هر کاری ) سبب گردیده ،
و مقدر شده بر اثر قدرت تو جاری و برقرار گشته ،
و اشیاء بر وفق اراده و خواست تو به کار رفته اند
پس آن اشیاء به اراده تو بی گفتنت فرمان بردار ،
و به خواست تو بی نهی و بازداشتنت بازداشته اند ( در قرآن کریم " سوره 16 ، آیه 40 " فرماید : انما قولنا لشئ اذا اردناه ان نقول له کن فیکون یعنی جز این نیست که گفتار ما به چیزی هنگامی که اراده نماییم به اینکه به آن بگوییم موجود باش " بی گفتن و بی درنگ " موجود می شود
 تویی که برای ( آسان کردن ) دشواریها خوانده می شوی ، و تو در سختیها پناهگاهی ،
از آنها دور نمی شود جز آن سختی که تو دور نمایی ، و از آنها برطرف نمی گرد و جز آن را که تو برطرف کنی
و ای پروردگار بر من فرود آمده چیزی ( بلا و گرفتاری ) که سنگینی آن مرا دشوار است ،
و به من رسیده چیزی که زیر بار رفتن آن مرا وامانده کرده
 و تو به قدرت خود آن را بر من رسانیده ای ،
و به سلطنت و تواناییت آن را به من متوجه گردانیده ای
پس برای آنچه به من رسانده ای برگرداننده و    برای آنچه متوجه ساخته ای دفع کننده و    برای آنچه بسته ای گشاینده و    برای آنچه گشوده ای بستنده و    برای آنچه دشوار کرده ای آسان کننده و  
 برای آن که خوار کرده ای یاری دهنده ای نمی باشد ( در قرآن کریم " سوره 10 ، آیه 107 " فرماید : وان یمسسک الله بضر فلا کاشف له الا هو وان یردک بخیر فلا راد لفضله یعنی و اگر خدا ضرر و زیانی به تو رساند جز او کسی نتواند آن را دفع کند ، و اگر خیر و نیکی برای تو خواهد فضل و احسان او را جلوگیری نیست . و " سوره 3 ، آیه 160 " فرماید : ان ینصرکم الله فلا غالب لکم وان یخذلکم فمن ذا الذی ینصرکم من بعده یعنی اگر شما را خدا یاری کند کسی بر شما غلبه و تسلط نیابد ، و اگر خوارتان گرداند کیست که بعد از او " بتواند " شما را یاری کند ؟ )
 پس بر محمد و آل او درود فرست ، و ای پروردگار در آسایش را به فضل خود به روی من باز کن ،
و تسلط غم و اندوه را به قوت و توانایی خود شکست ده ( از بین ببر )
و به من در آنچه شکوه دارم حسن نظر داشته باش
و در آنچه درخواست نمودم شیرینی بخشش ( خود ) را به من بچشان ،
و از جانب خویش رحمت و گشایش بی رنج به من ببخش ،
و از نزد خود به زودی رهایی یافتن ( از گرفتاریها) را برای من قرار ده
 و من را به سبب غم و اندوه از رعایت و حفظ واجبات و به کار بستن سنت خود ( مستحبات ) باز مدار
پس ای پروردگار به آنچه به من رسیده طاقت ندارم ،
و به آنچه به من روآورده پر از غم و اندوه گشته ام ،
و تو بر دفع غم و اندوهی که به آن گرفتار و بر دفع آنچه در آن افتاده ام توانایی ،
پس آن گرفتاری را از من دور کن اگر چه از جانب تو شایسته آن نباشم ای صاحب عرش و تخت بزرگ ( اشاره به این که همه اشیاء تحت قدرت اوست ، زیرا او صاحب عرش عظیم است که آن به هر چیز احاطه دارد ) .
@ دیگه فکر نکنم کسی بهتر و خاضعانه تر و خاشعانه تر و رو راست تر از امام سجاد میتونست درد منو بهت بگه و درمون رو ازت بخواد! 
@ هر چی ایشون گفت منم میگم. اما دِ آخه تو هم یه چیزی بگو.......یه کاری بکن. خواهش می کنم.

 


نوشته شده در تاریخ شنبه 90/10/10 توسط مغشوش نگار | نظر

یه دفعه به خودت میای و میبینی چند دقیقه ای هست که لیوان شیر قهوه داغ تو دستته و تو محو فکر و خیال، نگاهت قاطی حبابهای آب جوش داخل کتری شده که دارن بالا پایین می پرن!

اتاق ساکته و گرم.....

بر می گردی و نگاهت میفته به یکی اونطرف تر سر سجاده نماز ... اون هم غرق فکر و نگاهش خیره به مهر جانماز...خسته و ناامید و خسته!

دوباره سرگرم حبابها و دوباره دقایق بی خبری و دوباره نگاه به سمت دیگه و..........

دوباره نگاه خیره به مهر و...........

اما ایندفعه با نگاه تو، دختر به خودش میاد و با قامت اون، تو به خودت!

 


نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 90/10/8 توسط مغشوش نگار | نظر

9 دی! هر چی زور زدم دیگه بهتر از این در وسعم نبود برات پوستر درست کنم! 

 

9 دی هر چی نخاله بود ریختیم سطل آشغال!


نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 90/10/8 توسط مغشوش نگار | نظر

 

 

تویی که پارچه سبز را بازیچه دستت و گردن توله سگ هایت قرار دادی و خیال کردی که، بی خیال!

فکر کردی؛ مردم نمی فهمند   که، روی اعتقادی که به رنگ سبز و نوار سبز رنگ دارند مانور بدهیم. 

مثل اینکه فقط حرف و ضرب المثل تلقی کرده بودی که؛

هر که با آل علی در افتاد، ور افتاد.

طومارتان را مثل همان پارچه سبزی که سفت و محکم دور مچ دستت می پیچاندی، خدای علی و آل علی، پیچاند.

آنچنان پیچاند که هنوز دارید پیچ می خورید!

کی و کجا طومارتان را پیچید؟

9 دی - خیابان انقلاب

نه....نه

9 دی - همه خیابان های ایران

9 دی 9 دی 9 دی......

هر چقدر صدایت بزنم بیشتر به تو- روز خدایی و ولایی-  علاقمند می شوم.

9 دی! چه روزی بودی.

 9! و دی! هیچ فکرش را می کردید اینقدر جاودانه و زیبا شوید؟ خدا چه منتی سرتان گذاشته است ها!

 

آری! هان ای دل عبرت بین........

دیدید سوت و کف در عاشورای حسینی چه بلایی سرتان آورد؟

به خیالتان حسین و عباس و علی اکبر و علی اصغر علیهم السلام بیهوده خون دادند؟؟؟؟؟؟

به خیالتان زینب و رقیه علیهما السلام بی جهت اسیری کشیدند و در فراق پدر جان دادند؟؟؟؟؟

در لانه های عنکبوتیتان با هم میگفتید ؛ رژیمی که میگفت هر چه داریم از محرم و صفر است نابودیش نیز در محرم و صفر است.

چه اعتماد بنفس کاذبی!!!

چه حرف گزافی!!!

شما را چه به حرف زدن در مورد نابودی جمهوری اسلامی؟!؟!

نکند فکر کردید "خمینی کبیر" مثل شما بیخود و از سر بی عملی و بی اعتقادی حرف میزند؟!

دیدید همان محرم و صفر رسوایتان کرد!؟

دیدید عنادتان بالا زد و محرم و صفر خودتان را نابود کرد!؟

دیدید خون ثارالله نقاب تزویر را از بدنه ی فتنه تان برداشت و چهره پلید و منزجر کننده تان را نشان داد!؟

 

آری!

قسم به همین روز شهادت خانم رقیه سلام الله علیها ما هر چه داریم از محرم و صفر است.

9 دی هم با محرم عجین شد.

9 دی هم حسینی شد.

9 دی رقیه ی 3 ساله ی امام حسین علیه السلام بر روی شانه های عموی علمدارش طومارتان را جمع کرد.

 

 


<      1   2   3      >
درباره وبلاگ

مغشوش نگار
بنده پیر خراباتم که لطفش دائم است***ورنه لطف شیخ و واعظ گاه هست و گاه نیست! ////// مینویسم تا آروم بشم...بلکه! حرفایی که اکثرشو خودم میفهمم و خودم می خونم. البته بعضی از حرفها رو بدم نمیاد بقیه هم بخونن!
آخرین مطالب
لال
کمی حرف دل!
در عجبم!
تعریفتان از برنامه چیست؟!
انتخاب
الهه ناز
[عناوین آرشیوشده]
آرشیو
پیوند ها
MihanTheme