سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درد دل های فکر!
 
نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 90/10/1 توسط مغشوش نگار | نظر

 

لبیک یا خامنه ای

 

قاتل حسین غلام کبیری، اولین شهید فتنه هم تبرئه شد!

یخ کردم!

تقریبا یک هفته دیگر سالگرد هتک حرمت روز عاشورا توسط منافقین و جیره خوران و بی غیرت های داخلی و خارجی و به دنبالش سرازیر شدن خشم مردم و پدید آمدن روز خدایی و ولایی مردم ایران، 9 دی!

بغض داشتیم...8 ماه صبر و تحمل کرده بودیم و دم نزده بودیم. کشتنمون، زدنمون، سرمون رو شکوندن و در عوض طبق معمولِ همیشه و مظلوم نمایی و طلبکار بودنی که در آستین داشتند و دارند _و جز این چیزی ندارند-  گفتند؛ زدنمون، کشتنمون و در آخر هم ماجرای مرگ زنکی را علم کردند و شد نماد جنبش سبز در خیلی از جاها که او هم خود مکاری بود که مکر بزرگ تری به سرش آمد!

فکر کردند نمیتوانیم یا نمی فهمیم و به گمان خودشان بردند و جمهوری اسلامی سقوط کرد!! هه...زهی خیال باطل.

آنقدر وقیح شدند که روی اصلیشان را رو کردند و چهره یزیدی و پلید خودشان را نشان دادند. صبر " آقا "و به تبع آن صبر ملت رسوایشان کرد و یک جورهایی میشه گفت این صبر بار داد.

به روز عاشورا و خیمه های حسینی و عزاداران حسینی حمله ور شدند و خوی وحشی گریشان را نشان دادند و همچنین ضد دین و کلاً  ضد هر چه محسنات اخلاقی و خوبی بودنشان را.

آتشی بود که انبار باروت را منفجر کرد. ملت منفجر شد. کشور منفجر شد.

بعد از 1400 سال در  ممکلت شیعه ، در ایران و یک همچین اتفاقی؟!؟!؟!؟ وا اسفا!

9 دی آمد و مردم هم آمدند.

با اشک و بغض هم آمده بودند.

با پرچم "قمر بنی هاشم" و حسین حسین گویان آمده بودند.

به عشق نایب امام زمان آمده بودند.

آمدند برای لبیک به جمهوری اسلامی و" آقا"...

گویا و واضح گفتند که ؛ آقا! بی خیال خواص بی بصیرت و دشمنان و لاشخورهای گرسنه ...ما هستیم...عمّارت میشویم به لطف خدا...

اما خواسته های مهمی داشتند؛

"آشوبگر عاشورا اعدام باید گردد"

"لعن علی عدوک یا علی

موسوی و کروبی و خاتمی"

"تاجر ورشکسته

برگرد به باغ پسته"

این ها فقط چند نمونه بود از خواسته های مردم در آن روز

امروز هم همین خواسته ها را دارند و هنوز هم محاکمه سران فتنه را خواستارند.

هنوز هم سرنگونی و بایکوت شدن و ساکت شدن و محکوم شدن فرزندان لندن نشین و بالا نشین استوانه نظام را می خواهند.

هنوز هم دل پری دارند از    نامه ی بدون سلام و خداحافظی پدر خوانده به رهبر انقلاب

اما انگار آقایان نشنیدند این خواسته ها را....

نشنیدند تا امروز شاهد شرط گذاری محکومان نظام برای شرکت در انتخابات برای نظام باشیم. همان نظامی که به بهانه قبول نداشتن همان انتخابات و قانون اساسی همان نظام قصد سرنگونیش را داشتند. حالا زبان دراز کرده اند برای ما!!

نشنیدند تا امروز شاهد فحش و ناسزا و بدگویی و حرفهای چرند همان استوانه کوچولویی(!) که به بهانه خوردن ساندویچ در خیابان انقلاب در جمع آشوبگران عاشورا بود - انگار در محله خودشان ساندویچ یافت نمی شود -  باشیم.

 تا شاهد باشیم که زل بزند در چشم نظام و مسئولان و مردم و سر تا پای نظام اسلامی و حتی قوانین و دستورات اسلامی را به سخره بگیرد و ناسزا بگوید و دروغ به هم ببافد و در آخر کسی نگوید بالای چشمت ابروست شاهزاده خانم!!!!!

تازه خیلی راحت هم بعد از دوسال از دادگاه رفتن سر باز زند و..........بچرخ تا بچرخیم!!!

آقایان! امیدی به شما نیست ولی خدا کند 3 دی به نتیجه ای برسید و این همه گستاخی را پاسخی دهید. 

ما که چشممان آب نمی خورد. به احتمال زیاد 3 دی هم می خوانیم: فائزه هاشمی!  آشوبگر عاشورا و کلاً پای ثابت همه آشوب های  فتنه 88 تبرئه شد. این نبوده دستش بوده...تقصیر مهدیشون بوده که متاسفانه دستمون بهش نمیرسه!!!!

اما

با تمام این تلخی ها و ناکارآمدی ها 9 دی، 9 دی بود، هست و خواهد بود.

باشد...بگذار همچنان یاغیگری کنند. بگذار محاکمه نشوند و صاف صاف بگردند. ما 9 دی جوابشان را دادیم.

زخم و داغی در دل دشمنان داخلی و خارجی گذاشتیم که همچنان میسوزند و سر به دیوار میکوبند. بساطشان را در همه دنیا جمع کردیم.

نگاهی به خاورمیانه و اروپا و آمریکا و جنبش از اول بی جنبش سبز لجنی بیندازید. می بینید اثرش را!

 9 دی خیلی ها را سر جایشان نشاند. خیلی ها.

9 دی زلزله ای بود برای استکبار و منافقین...تن لرزه ای نصیبشان کرد که هنوز هم روی ویبره هستند!

9 دی 88 ترجمه "لبیک یا خامنه ای...لبیک یا حسین است" بود به زبان روز و ماه و سال.

 

@ دست خدا بر سر ما...خامنه ای رهبر ما

@ ابالفضل علمدار...خامنه ای نگهدار

 

 

 


نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 90/10/1 توسط مغشوش نگار | نظر

فصل محبوب من هم رسید.

زمستان 90 هم آمد.

زمستون تن عریون باغچه

چون بیابون

درختا با پاهای برهنه

زیر بارون

 

نمی دونی

تو که عاشق نبودی

چه سخته مرگ گل برای گلدون

گل و گلدون چه شبها نشستن بی بهونه

واسه هم قصه گفتن عاشقانه

 

چه تلخه

باید تنها بمونه قلب گلدون

مثه من که بی تو نشستم زیر بارون زمستون

 

زمستون برای تو قشنگه پشت شیشه

بهاره،زمستونا برای تو همیشه

تو مثل من زمستونی نداره

که باشه لحظه چشم انتظاری

گلدون خالی ندیدی

نشسته زیر بارون

گلای کاغذی داریم تو گلدون

تو عاشق نبودی

ببینی تلخ روزای جدایی

چه سخته،چه سخته

بشینم بی تو با چشمای گریون


<      1   2   3      
درباره وبلاگ

مغشوش نگار
بنده پیر خراباتم که لطفش دائم است***ورنه لطف شیخ و واعظ گاه هست و گاه نیست! ////// مینویسم تا آروم بشم...بلکه! حرفایی که اکثرشو خودم میفهمم و خودم می خونم. البته بعضی از حرفها رو بدم نمیاد بقیه هم بخونن!
آخرین مطالب
لال
کمی حرف دل!
در عجبم!
تعریفتان از برنامه چیست؟!
انتخاب
الهه ناز
[عناوین آرشیوشده]
آرشیو
پیوند ها
MihanTheme