سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درد دل های فکر!
 
نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 90/11/12 توسط مغشوش نگار | نظر

 

امشب مستند "صراط" از خجالت دولت اصلاحات در اومد!

پوزخند غربی ها رو سر مسئله هسته ای با چشمای خودم(!) دیدم و صد البته ذوق همراه با تعجبشون رو از این همه وادادگی!

نمی دونم اگه دولت احمدی نژاد سر کار نمی آمد چه به سر آبروی این انقلاب می آمد!؟

بالاخره هر انقلابی، اون هم انقلاب کامل و اسلامی ما پیشرفتهای چشمگیری باید داشته باشه بعد از 33 سال....

در این چند سال اخیر هر وقت نزدیک ایام دهه فجر میشیم و بحث مقایسه بین قبل از انقلاب و بعد از انقلاب میشه بیشترین 

پیشرفت و افتخار آفرینی و تو دهنی زدن به غرب و استکبار بعد از سال 84 شروع میشه و دیده میشه.

مستند "صراط" دیشب و امشب که در مورد مسائل علمی و هسته ای بود دیدنی بود (تا قبل از 84 عمده پیشرفت بارز ما در زمینه علمی جوانان المپیادی بودند!)

و فرق بین 16 سال ریاست آقایان و این 6 سال اخیر بارز بود.

حالا فرق بین قبل و بعد انقلاب پیشکش، که از نظر من آبروریزی و شرمندگیش برای دولتهای سازندگی و اصلاحات بیشتر از شرمندگی و خفتیه که رژیم طاغوت باید بکشه....

و صد البته پاسخگویی و تاوانی که به خاطر این همه ظلم و بی عملی و پایمال کردن حقوق ملت باید بپردازند. رژیم طاغوت اسمش روشه...تکلیفمون باهاش معلوم بود و هست.

اما شما چی آقایان.......به اسم اسلام و حکومت اسلامی خون به دل ملت و رهبر کردید و ........هزار جور کم کاری و دشمنی که اصلی ترینش هم زدن ولایت فقیه بود و هست.

خیلی از موارد کار با  منافق سخت تره تا کافر......شما دست کمی از منافق داشتید و دارید؟!؟!

غیرت هم خیلی از موارد چیز خوبیه!!

 

دیگه آخرای دولت اصلاحات این خلأ در گزارش ها حس میشد که دیگه نمی دونن از چی باید بگن؟ کدوم پیشرفت و سازندگی چشمگیری رو باید نمونه بیارن!؟

تا اینکه خدا یه نعمت بزرگ رو نصیب این ملت کرد...نعمتی که همونطور هم که آقا گفتند باید شکرش رو بجا آورد. 

نمی دونم اگه احمدی نژاد نبود چی میشد.

سالهای اول که هر رویایی تو ذهنم در مورد مملکت داری بود و تاسف اجرایی نشدنش رو توسط اون دو بی خاصیت می خوردم، برآورده کرد.

بخصوص در زمینه روابط و حساب و کتاب با غربی ها.

می خوام بگم هنوز هم با وجود حرف و حدیث هایی که هست و به نظرم نصف بیشترش شلوغ کاری کردنه و بی مورد- بخصوص در این شرایط-

احمدی نژاد رو شاد کننده دل رهبر می دونم و هنوز هم نتونستم در ذهنم کسی رو جایگزینش کنم و هنوز هم دغدغه بزرگی دارم که بعد از احمدی نژاد چه کسی؟؟؟؟

خنده و شادی رهبر رو میشد بعد از 84 دید ولی دیشب تصویرهایی که از آقا در زمان سازندگی و اصلاحات نشون میدادن دل آدمو آب می کرد. 

نارضایتی و غم موج میزد تو نگاه رهبر.......ولی در عین حال ایستادگی و ثبات قدم هم از چهره دوست داشتنیش مشهود بود که اگر

این استقامت و توکل نبود ایران ما این ایرانی که الان هست نبود.

بدون هیچ جنجال و سر و صدایی دندان رو جگر گذاشت و با تمام کارشکنی ها و دشمنی ها جوانان دانشمندمون رو در هر زمینه ای بخصوص دفاعی و هسته ای یاری کرد و راه رو براشون باز کرد.

این یعنی امام....یعنی نائب بر حق امام زمان!

 

اللهم حفظ قائدنا امام خامنه ای....

 


نوشته شده در تاریخ سه شنبه 90/11/4 توسط مغشوش نگار | نظر

روزهای بابا داشتن!


در آغوش پدر!

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

آقا مصطفی!

بین این 3 تا عکس گیر افتادم!

توی هر 3 تا عکس چشمهای خودت و پسرت اولین چیزی بود که درگیرم کرد!

کوردلان نتونستن این همه زیبایی و عشق و عزم راسخ رو تو چشمات ببینن...

رنگ غم زدن به چشمای ناز و نگاه عمیق پسرت.

به امید خدا علیرضا هم میشه یه مصطفای دیگه....انتقامت رو می گیره!

خلاصه اینکه بدجور چنگ میزنه به قلبم این 3 تا عکس!

تو این چند روز خیلی به چشمای این بچه خیره شدم. یه طورایی اسیرم کرده و نمی دونم چرا!

دعامون کن آقا مصطفی!

بابای ماست خامنه ای!


نوشته شده در تاریخ یکشنبه 90/11/2 توسط مغشوش نگار | نظر

 

حضرت محمد! شام شهادت شماست و امسال هم مثل هر سال، بیشتر از اینکه به فکر رفتن شما باشم و غصه بخورم، دغدغه و غمم شده علی و فاطمه و برنامه ریزی برای اولین فتنه تاریخ

فکر مصیبتی که بعد از رفتن شما قراره سر بشریت بیاد دیوانم می کنه.

فکر اینکه اولین فتنه گرای تاریخ دارن نقشه میکشن برای غبار آلود کردن فضا و حق خوری، به قلبم چنگ میندازه.

برای از سر راه برداشتن تنها مدافع ولایت دارن نقشه میکشن....گلت رو میخوان پرپر کنن.

یا محمد! امشب قراره گستاخی و جسارت به اهل بیتت باب بشه ... 

کاش امشب دنیا تموم میشد....

کاش امشب بعد از رفتن شما و تموم شدن عمر بابرکتتون، دنیا هم تموم میشد و یه خاک حسابی به سرش می ریخت تا.....

....تا دیگه حسینت در کربلا به خاطر کشته شدن شبیه ترین شخص به شما، به خاطر شهادت علی اکبرش، نگه ؛ خاک بر سرت دنیا......

یا رسول الله! امشب حسنت زودتر از همه و زودتر از موعد قراره پیر بشه.......امشب ............ یا زهرا!

امشب علی مهیا میشه که 25 سال خار در چشم و استخوان در گلو سکوت کنه و دم نزنه.

امشب هر چی  کینه است فرصت بروز پیدا می کنه....

امشب هر چی کینه تو دل هر چی بی شرف و منافقه...

ریسمان میشه دور دستهای علی

آتش و مشت و لگد میشه به روی فاطمه

میخ در.....دیوار کوچه........یا زهرا.......یا حسن!

امشب ...........امشب...............امشب خیلی عهد شکنی ها باب میشه.....

 

امشب شیعه برای سالها و قرنها غربت رو حس می کنه و باید آروم گریه کنه........کاش امشب دنیا تموم میشد!


 

امشب یه گله گرگ باعث میشن

دردانه خدا و رسول، بانوی دو عالم، فاطمه زهرا سلام الله علیها،

با  دنیا و دنیایی ها قهر  کنه و حتی لیاقت زیارت قبرش رو هم به کسی نده.

 

@ امشب باید آماده بشیم برای سلام بر فاطمیه.

 


نوشته شده در تاریخ شنبه 90/11/1 توسط مغشوش نگار | نظر

روز اول بهمنه.....

همیشه تو بهمن دلم برف می خواد

شاید برای "ب" اول هر دو کلمه باشه!

ب مثل ...........تکرارت شده یار و سیریش(!) فکر و روانم.....

شاید دارم نقشم رو خوب بازی می کنم ولی این نمایشنامه رو دوست دارم...

زندگی و اطرافیان که فعلا مدام و مداوم دارن فیلمنامه برام می نویسن و فوق العاده حرفه ای بازی می کنن........

و بازیم می دن.........بازی ای که هیچ علاقه ای ندارم.

اما خب... میون این همه کارگردان و بازیگر منم استعدادم شکفته شده.....

بزار نمایشی رو بازی و کارگردانی کنم که حداقل خودم دوستش دارم .........

از همه مهمتر، می دونم از کجا اومده و به کجا داره میره و من کجای این بازیم..........

نه اینکه ندونم اصلا من کجای این زندگی بی سر و ته وایستادم.........

به قول شبنم؛ زندگی آبگوشتی.........

 

@ چی می خواستم بنویسم، چی شد!!؟ از بهمن می خواستم بنویسم! تقصیر تو بود ب!


نوشته شده در تاریخ جمعه 90/10/30 توسط مغشوش نگار | نظر

محرم و صفر سال 90 هم داره تموم میشه...

لباس سیاه ها هم حق امسالشون ادا شد و دوباره سهمی بردند از ماه امام حسین علیه السلام و امسال هم باعث شدند وقتی به ظاهرم نگاه میکنم یادم بیفته که؛

عزادار امام حسینی و بعضی کارها رو انجام نده!

امسال هم اون روسری مشکی محبوبم سهمی برد از گریه ها و دوباره اشکای صورتم رو پاک کرد....

بعضی موقعا فکر می کنم اینقدر که این اشکای روضه امام حسین رو پاک کرده، بندازنش رو بدنم وقتی مُردم!

دوست داشتم این آخرای سفره هم یه اشک حسابی بزارن تو کاسم و تحویلم بگیرن...دوست دارم جانانه خداحافظی کنم اما فکر نکنم بشه...

خداحافظ محرم و صفر

خداحافظ لباس سیاه ها

خداحافظ پرچم عزای ارباب

خداحافظ ...........

می خواستم بگم؛ خداحافظ اشک ریختن برای آقا که دیدم نه...

اشک برای امام حسین و اهل بیتشون تمومی نداره و هر کی دلش صاف تر و حسینی تر، هر وقت و هر ساعتش بزم اشک و نوحه برای آقاش برپاست.

 

امسال هم تموم شد و...................آخ!

 

خیلی درد دارم ولی الان خیلی دلم گرفته...برای بشریت دلم گرفته و شدید دارم تاسف می خورم به حال دنیا...می خوام یه دعا بکنم و بگم؛

یا امام حسین علیه السلام

یا قمر بنی هاشم علیه السلام

یا زینب کبری سلام الله علیها

به حق پهلوی شکسته مادرتون حضرت فاطمه سلام الله علیها

آقا و صاحبمون، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، را برسونید.

 

آمین!

 


<   <<   11   12   13   14   15   >>   >
درباره وبلاگ

مغشوش نگار
بنده پیر خراباتم که لطفش دائم است***ورنه لطف شیخ و واعظ گاه هست و گاه نیست! ////// مینویسم تا آروم بشم...بلکه! حرفایی که اکثرشو خودم میفهمم و خودم می خونم. البته بعضی از حرفها رو بدم نمیاد بقیه هم بخونن!
آخرین مطالب
لال
کمی حرف دل!
در عجبم!
تعریفتان از برنامه چیست؟!
انتخاب
الهه ناز
[عناوین آرشیوشده]
آرشیو
پیوند ها
MihanTheme